زبان‌شناسی و فراتر از آن

درگاهی برای آشنا شدن با زبان‌های ایرانی و هر آنچه که با زبان و فرهنگ در پیوند است.

آلتین‌تپه: فرهنگ و زبان

زمان تقریبی خواندن متن: 5 دقیقه

آلتین‌تپه، محوطه‌ای باستانی در نزدیکی عشق‌آباد در ترکمنستان، یکی از کانون‌های تمدنی برجسته در آسیای میانه است. این منطقه به دلیل دیرینگی و اهمیت تاریخی‌اش در روزگار مفرغ (حدود ۳۲۰۰ تا ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد) به عنوان یک مرکز فرهنگی و بازرگانی و نیز سازه‌های پیچیده‌ای چون زیگورات‌ها، توجه بسیاری از زبان‌شناسان و باستان‌شناسان را به خود جلب کرده است. بررسی تأثیرات زبانی مردمان هندوایرانی بر منطقه آلتین‌تپه  به همراه بررسی گواه‌های معماری و باستان‌شناختی، می‌تواند به درک ژرف‌تر تحولات فرهنگی و زبانی این منطقه کمک کند. در این نوشتار، به نقش کوچ مردمان هندوایرانی در انتقال زبان‌های ایرانی به این منطقه و جایگزین شدن آنها به جای زبان‌های بومی، و ارزشمندی پژوهش‌های زبان‌شناسی تاریخی در تحلیل این تغییرات پرداخته می‌شود.

در هزاره دوم پیش از میلاد، مردمان هندوایرانی به آسیای میانه کوچیدند. این مردم بخشی از خانواده بزرگ هندواروپایی بودند که در طی چندین هزار سال از فلات ایران به سوی شمال و شمال‌شرقی حرکت کردند. کوچ این مردمان به آسیای میانه نقش مهمی در دگرگونی ساختارهای زبانی و فرهنگی این منطقه ایفا کرد. این دگرگونی‌ها نه تنها در زمینه باورهای دینی و آیین‌های مذهبی، بلکه از نظر زبانی نیز تأثیرات ژرفی بر جای گذارد.

درآمدن مردمان هندوایرانی به آلتین‌تپه سرآغاز درآمدن زبان‌های ایرانی به این سرزمین شد و زبان‌های ایرانی، کم‌کم‌، جایگزین زبان‌های بومی آسیای میانه شدند. اگرچه گواه‌های مستقیمی از زبان‌های آلتین‌تپه در دسترس نیست، اما شواهد زبان‌شناسی تطبیقی نشان می‌دهد که در این دوره، زبان‌های ایرانی شرقی مانند اوستایی و سکایی باستان به تدریج در این منطقه گسترش یافته، جایگزین زبان‌های پیشین شدند. برخی از پژوهش‌های زبان‌شناسی تاریخی به برخی همانندی‌ها میان زبان‌های ایرانی شرقی و عناصر زبانی برجای‌مانده در نام‌های مکان‌ها و اصطلاحات بومی آلتین‌تپه اشاره می‌کنند. این پژوهش‌ها نشان می‌دهند که واژگان و ساختارهای دستوری زبان‌های ایرانی در برخی از سرزمین‌های آسیای میانه، از جمله آلتین‌تپه، جایگزین ساختارهای زبانی پیشین شده‌اند. این فرآیند جایگزینی زبانی نه تنها به دلیل جابه‌جایی‌های گسترده مردمان، بلکه به دلیل پیوندهای فرهنگی و بازرگانی آلتین‌تپه با دیگر کانون‌های تمدنی مانند تمدن‌های جنوب شرقی ایران و نیز تمدن دره سند انجام گرفته است. این شبکه‌های بازرگانی که دربرگیرنده دادوستد کالاهایی مانند فلزات، فرآورده‌های کشاورزی و دست‌سازه‌ها بود، به پرباری فرهنگی و اجتماعی منطقه کمک کرد و به گسترش زبان‌های ایرانی به‌عنوان زبان‌های ارتباطی و بازرگانی انجامید. به بیان دیگر، آلتین‌تپه به دلیل موقعیت استراتژیک خود به عنوان یک کانون بازرگانی و فرهنگی در منطقه شناخته می‌شد؛ این موقعیت باعث ایجاد شبکه‌های ارتباطی گسترده‌ای با تمدن‌های همسایه شد و زبان‌های ایرانی به‌عنوان زبان‌های ارتباطی و بازرگانی به‌کار گرفته شدند و همین امر به گسترش هر چه بیشتر آن‌ها کمک کرد. به دنبال پذیرش زبان‌های ایرانی شرقی به عنوان زبان‌های ارتباطی میان مردمان، این زبان‌ها به تدریج به زبان‌های روزمره در منطقه تبدیل شدند و این فرآیند جایگزینی زبانی به شکل‌گیری هویت زبانی و فرهنگی نوینی در آلتین‌تپه کمک کرد که در روزگاران بعد پایه‌گذار تمدن‌های دیگر در آسیای میانه و فلات ایران شد.

ورود اقوام هندوایرانی به منطقه آلتین‌تپه نه تنها از نظر زبانی، بلکه از نظر فرهنگی نیز تأثیرات ژرفی داشت. باورهای دینی هندوایرانی، مانند پرستش خدایان طبیعت همچون خورشید و آتش، به تدریج در مراسم مذهبی منطقه رواج یافت که در شکل‌گیری آیین زرتشتی تأثیرگذار بود. این آیین‌ها به زبان‌های ایرانی منتقل شده و از طریق آن‌ها به دیگر مناطق آسیای میانه و ایران گسترش یافت. مراسم مذهبی و آیین‌های مرتبط با پرستش خدایان طبیعت در معابد و زیگورات‌های آلتین‌تپه برگزار می‌شدند و زبان‌های ایرانی در انتقال مفاهیم این آیین‌ها نقش اساسی داشتند. این فرآیند به تقویت زبان‌های ایرانی به عنوان زبان‌های آیینی و مذهبی کمک کرد و به تدریج باعث جایگزینی زبان‌های بومی در این حوزه‌ها شد.

مطالعات زبان‌شناسی تاریخی نقشی کلیدی در درک تأثیرات زبانی اقوام هندوایرانی بر منطقه آلتین‌تپه دارد. از آنجا که مستندات مستقیم از زبان‌های این منطقه در دسترس نیست، پژوهشگران از روش‌های تطبیقی و تحلیل واژگان استفاده می‌کنند تا تأثیرات کوچ‌ها و تغییرات زبانی را بازسازی کنند. این پژوهش‌ها شامل تحلیل مقایسه‌ای زبان‌های ایرانی شرقی مانند سغدی، خوارزمی و بلخی است که در مناطق همسایه آلتین‌تپه به کار گرفته می‌شدند. با تحلیل ساختارهای دستوری و واژگان این زبان‌ها و سنجش آن‌ها با زبان‌های هندواروپایی و ایرانی، پژوهشگران توانسته‌اند الگوهای دگرگونی‌های زبانی در منطقه را بازسازی کنند. این پژوهش‌ها نشان می‌دهند که زبان‌های ایرانی به تدریج جایگزین زبان‌های بومی شده و به عنوان زبان‌های برتر در ارتباطات بازرگانی ، دینی و روزمره پذیرفته شده‌اند.

پژوهش‌های زبان‌شناسی تطبیقی به بررسی تأثیرات زبانی کوچ مردمان هندوایرانی بر دگرگونی‌های فرهنگی و اجتماعی آلتین‌تپه نیز کمک می‌کند. برای نمونه، زبان‌های ایرانی شرقی به‌عنوان زبان‌ بازرگانی در ارتباطات میان تمدن‌های همسایه نقش داشتند و از راه این پیوندها، بسیاری از مفاهیم فرهنگی و مذهبی به دیگر سرزمین‌ها منتقل شدند. این فرآیند باعث شکل‌گیری یک هویت زبانی و فرهنگی جدید در منطقه آلتین‌تپه شد که بعدها بر تمدن‌های دیگر در آسیای میانه و فلات ایران تأثیر گذاشت. از همین رو است که پژوهش‌های زبان‌شناسی تاریخی می‌تواند به درک بهتری از چگونگی تأثیر کوچ مردمان هندوایرانی بر تغییرات فرهنگی و زبانی منطقه بینجامد.

با توجه به موقعیت استراتژیک و اهمیت فرهنگی آلتین‌تپه، این محوطه همچنان مکانی است برای پژوهش‌های بیشتر درباره پیوندهای فرهنگی و زبانی. پژوهش‌های بیشتر در این محوطه می‌تواند درک بهتری از تأثیر مردمان هندوایرانی بر تحولات فرهنگی و زبانی این منطقه به دست دهد و سویه‌های تازه‌ای از تاریخ آلتین‌تپه و پیوند آن با دیگر تمدن‌ها را روشن سازد. به این ترتیب،  می‌توان گفت آلتین‌تپه به‌عنوان نقطه‌ای کلیدی در تاریخ فرهنگی و زبانی آسیای میانه بر جای خواهد ماند.

0

ریشه‌های ایرانی

 

تاجیکستان در چندین سال گذشته با تغییر نام مناطق خود به پارسی، تلاشی جدی برای بازیابی هویت تاریخی و فرهنگی‌اش آغازیده است. این تلاش‌ها را می‌توان در راستای زنده ساختن هویت ایرانی تاجیک‌ها و رودررویی با تأثیرات ویرانگر روزگار اتحاد جماهیر شوروی که بر فرهنگ، زبان و حتی جغرافیای این کشور تأثیراتی ژرف بر جای گذارده است، دانست. بازگرداندن نام‌های تاجیکی به شهرها و روستاهای تاجیکستان نه تنها حرکت سیاسی بلکه کنشی فرهنگی است که پیوند تاجیکستان را با جهان ایرانی مستحکم‌تر از آنچه که هست، می‌سازد.

در روزگار شوروی، نام‌های اصیل پارسیِ بسیاری از شهرها و مناطق تاجیکستان که در درازای تاریخ نمایانگر هویت فرهنگی و ملی این سرزمین بودند، جای خود را به نام‌های روسی، ترکی (ازبکی و قرقیزی) دادند. این دگرگونی‌ها، بخشی از سیاست‌های شوروی برای کم‌رنگ کردن هویت ملی و تحمیل فرهنگ و زبان تازه به مردمانِ کشورهای زیر سلطه بود؛ این تغییرات در تاجیکستان، که ریشه‌هایی عمیق در فرهنگ ایرانی دارد، بیش از هر جای دیگر آشکار بود زیرا شوروی تلاش می‌کرد تا هویت ایرانی تاجیک‌ها را سست کرده و فرهنگ و زبان پارسی را به حاشیه براند.

با فروپاشی شوروی و استقلال تاجیکستان، دولت این کشور بازنگری در سیاست‌های گذشته را آغاز کرد و یکی از نخستین گام‌ها، بازگرداندن نام پارسی شهرها و مناطق بود. این تغییرِ نام‌ نه تنها تلاشی بود برای پاک کردن آثار به‌جای‌مانده از روزگار شوروی، بلکه بخشی از جنبشی گسترده‌تر برای بازگشت به ریشه‌های هزاران ساله ایرانی به شمار می‌آمد. 

از سال 2015 تا به امروز، نام بیش از ۱۷۴ منطقه در تاجیکستان دگرگون شده و برنامه‌ تغییرِ نام بیش از ۳۰۰ منطقه دیگر نیز در دست اجراست. دولت تاجیکستان اعلام کرده است که هدف از این کار، زنده ساختن هویت ملی و فرهنگی کشور و بازگرداندن نام‌های پارسی به جای نام‌های تحمیلی روزگار شوروی است. یکی از نمونه‌های آشکار این دگرگونی‌ها، تغییر نام شهر «چکالوفسک» به «باغ شکوفه» است.

این کنش تاجیکستان را می‌توان در چارچوب فلسفه‌ای عمیق‌تر به نام «فلسفه ایرانشهری» نیز درک کرد. فلسفه ایرانشهر، که در گذر تاریخ به عنوان یک ایدئولوژی فرهنگی و سیاسی برای ایرانیان مطرح بوده است، بر ارجمندی هویت فرهنگی، زبان و میراث تاریخی تأکید دارد. ایرانشهر نه تنها جغرافیای کنونی ایران بلکه جهان تمدنی و فرهنگی ایرانی و همه مردمان تأثیرگرفته از این فرهنگ والا را در بر می‌گیرد. تاجیکستان به عنوان بخشی از جهان ایرانی، همواره نقش مهمی در پاسداشت و گسترش این فلسفه داشته است.

فلسفه ایرانشهر بر ارزش‌هایی مانند دادگری، خردورزی، و نگاهداشت میراث فرهنگی پای می‌فشرد و تاجیکستان با تغییر نام مناطق خود به پارسی، به نوعی زنده‌کننده این ارزش‌ها است و یکی از وارثان این فلسفه. دگرگونی نام‌ها به پارسی از یک سو، نشان‌دهنده پایبندی تاجیکستان به پاسداشت هویت ایرانی و ایستادگی در برابر تأثیرات فرهنگی و زبانی بیگانه و از دیگر سو، متمایزکننده تاجیکستان از دیگر کشورهای آسیای میانه که به دنبال تعریف هویت‌های تازه و فاصله گرفتن از ریشه‌های ایرانی خود هستند، است.

0

"نابودی زبان‌های بومی، نابودی میراث جهانی"

"نابودی زبان‌های بومی، نابودی میراث جهانی"

زبان‌ها بخش مهمی از میراث فرهنگی و هویتی بشریت هستند. هر زبان نه تنها یک ابزار برای برقراری ارتباط است، بلکه شیوه‌ای یگانه برای درک و توصیف جهان به دست می‌دهد. با این همه، بسیاری از زبان‌های جهان با خطر نابودی روبه‌­رو هستند و  احتمال از میان رفتن زبان‌های امروزی، به‌ویژه آن دسته از زبان‌هایی که گویشوران کمی دارند، بسیار زیاد است. بر اساس گزارش‌ها، نزدیک به ۴۰ درصد از حدود ۷۰۰۰ زبان زنده جهان، کمتر از ۱۰۰۰ گویشور دارند؛ به بیان دیگر با گذشت زمان و عدم انتقال این زبان‌ها به نسل‌های پسین، خطر ناپدید شدن آن‌ها افزایش می‌یابد.

یکی از عواملی که به نابودی زبان‌ها منجر می‌شود، کاهش تعداد گویشوران و پیر شدن جمعیت برجای­‌مانده است. گویشوران بسیاری از زبان‌های بومی سالمند هستند و نسل‌های جوان‌تر به دلایل گوناگون، گرایش اندکی به یادگیری و کاربرد این زبان‌ها دارند. انتقال نیافتن زبان­ها به نسل‌های پسین به این معناست که با درگذشت گویشوران سالمند، زبان نیز کم­‌کم از میان می‌رود. این روند در بسیاری از جامعه‌­های بومی و روستایی که در آن‌ها زبان بومی، با گذر زمان، جای خود را به زبان‌های برتر مانند انگلیسی، اسپانیایی یا ماندارین و ... داده است، دیده می‌شود. در برخی کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی، آفریقا و استرالیا، این پدیده که زبان‌های بومی در خطر نابودی هستند زیرا نسل‌های جدید تمایلی به کاربرد آن‌ها ندارند، آشکارا دیده می‌شود.

یکی دیگر از عامل‌های کلیدی نابودی زبان‌ها، جهانی‌سازی است. فرایند جهانی‌سازی به گسترش ارتباط‌های جهانی، یکپارچه شدن اقتصادها و دادوستدهای فرهنگی میان کشورها منجر شده است. اگر چه این روند از بسیاری سویه‌­ها سودمند است، اما به شدت برای زبان‌های کم‌گویشور و بومی آسیب‌­زننده است. زبانی مانند انگلیسی به دلیل اهمیتی که در عرصه‌های بازرگانی، دانش و ارتباطات میان­‌کشوری دارند، به زبان‌ برتر جهانی تبدیل شده‌اند. این امر باعث شده بسیاری از افراد، به شوندهای کاربردی و اقتصادی، یادگیری زبان‌های برتر را بر زبان‌های بومی خود ترجیح دهند. با گسترش نفوذ این زبان‌ها، زبان‌های کوچک و بومی به حاشیه رانده می‌شوند و جایگاهشان در آموزش، رسانه‌ها و ارتباط‌های روزانه را از دست می­‌دهند. در نتیجه، زبان‌های بومی تنها به عنوان بخشی از تاریخ فرهنگی منطقه بر جای می‌مانند.

شهرنشینی و کوچیدن به شهرها نیز از دیگر عامل‌هایی هستند که فشار فراوان بر زبان‌های بومی و کم‌گویشور وارد می‌کنند. در بسیاری از مناطق روستایی و بومی، زبان‌های محلی هنوز هم کاربرد دارند، اما با کوچیدن افراد به شهرها و درآمدن آنها به محیط‌های چندفرهنگی، این زبان‌ها جای خود را به زبان‌های برتر شهری می‌دهند. در شهرها، افراد برای برقراری ارتباط با دیگران ناچار به به‌کارگیری زبان‌های برتر می­‌شوند و با گذر زمان، زبان بومی خود را به کناری می­‌نهند. این پدیده به‌ویژه در میان جوان‌ترها دیده می‌شود که به دلیل نیازهای آموزشی، پیشه‌ای (شغلی) و اجتماعی، به‌کارگیری زبان‌های برتر را به زبان‌های بومی ترجیح می‌دهند. با گذشت زمان، کودکان، دیگر زبان‌های بومی را فرا نمی‌گیرند و در نتیجه، نسل‌های پسین توانایی سخن گفتن به این زبان‌ها را از دست می‌دهند.

سیاست‌های دولتی نیز نقش مهمی در به حاشیه راندن زبان‌های بومی دارند. در بسیاری از کشورها، زبان‌های رسمی و برتر پشتیبانی می‌شوند و زبان‌های بومی و محلی نادیده گرفته می‌شوند. برخی دولت‌ها حتی به گونه‌ای هدفمند سیاست‌هایی را در پی می‌گیرند که به نابودی زبان‌های بومی می‌انجامد؛ این سیاست‌ها می‌تواند دربرگیرنده تحمیل زبان رسمی در دبستان­ها و دبیرستان­ها، ادارات و رسانه‌ها باشد که با گذر زمان، زبان‌های محلی را از عرصه‌های رسمی جامعه بیرون می‌راند. برای نمونه، در برخی کشورهای آمریکای جنوبی، زبان اسپانیایی به عنوان زبان رسمی در همه لایه­‌های جامعه به کار گرفته می‌­شود و زبان‌های بومی با فشار زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و حتی در برخی موارد، کاربرد زبان‌های بومی در دبستان­ها، دبیرستان­ها و ادارات ممنوع شده است. این سیاست‌ها سبب می‌شوند زبان‌های بومی کم­کم از میان بروند و جای خود را به زبان‌های رسمی کشور بدهند.

یکی از چالش‌های بزرگ در حوزهٔ پاسداشت زبان‌های در خطر نابودی، زنده کردن زبان‌هایی است که به طور کامل از میان رفته‌اند. در بسیاری از موارد، زنده کردن زبان‌هایی که مستند نشده و داده‌های زبانی آن‌ها گردآوری نشده است، بسیار دشوار یا حتی نشدنی است و هیچ راهی برای بازگرداندن آن‌ها نیست. حتی در مواردی که تلاش‌هایی برای زنده کردن این زبان‌ها انجام می‌گیرد، این فرآیند به شدت دشوار است. زنده کردن زبان مُرده نیازمند منابع مالی، آموزشی و فرهنگی فراوانی است. افزون بر آن، جامعه نیز باید به زنده شدن زبان علاقه‌مند باشد و در این راستا همکاری کند. در بسیاری از موارد، تلاش‌ها برای زنده کردن زبان‌های بومی به دلیل کمبود منابع و نبود پشتیبانی اجتماعی و دولتی ناکام می‌ماند.

با همهٔ این چالش‌ها، تلاش‌های بسیاری در سطح جهانی برای نگاهداشت زبان‌های در خطر انجام شده و این تلاش‌ها همچنان ادامه دارند. سازمان‌های میان‌کشوری مانند یونسکو نقش مهمی در مستندسازی و پاسداشت زبان‌های بومی و کم‌گویشور ایفا می‌کنند؛ یونسکو برنامه‌های گوناگونی برای مستندسازی زبان‌های در خطر و ترویج آموزش آن‌ها به کودکان و نوجوانان اجرا کرده است. برخی کشورها و جامعه‌­های محلی نیز تلاش‌های گسترده‌ای برای زنده نگاهداشتن زبان‌های بومی خود انجام داده‌اند؛ این تلاش‌ها شامل آموزش زبان‌های بومی در دبستان­ها و دبیرستان­ها، ترویج به کارگیری زبان‌های بومی در رسانه‌ها و ایجاد منابع آموزشی و فرهنگی برای گویشوران تازه است. 

با همه این تلاش‌های جهانی، زبان‌شناسان با در نِگَر داشتن کاهش هماره شمار گویشوران زبان‌های بومی، جهانی‌سازی و گسترش زبان‌های برتر، شهرنشینی و کوچیدن به شهرها و نیز آن دسته از سیاست‌های دولتی که به نابودی زبان‌های کم‌گویشور دامن می‌زنند، پیش‌بینی می‌کنند که تقریباً نیمی از زبان‌های جهان تا پایان سده ۲۱ میلادی ناپدید خواهند شد. 

کوتاه ­سخن، زبان‌ها بخش کانونی هویت فرهنگی و انسانی هستند و نابودی آن‌ها به معنای از دست دادن بخشی از میراث بشری است. جهانی‌سازی، گسترش زبان‌های برتر، شهرنشینی و سیاست‌های دولتی عواملی هستند که روند نابودی زبان‌های بومی را شتابان­تر کرده‌اند. هرچند تلاش‌های میان­‌کشوری برای نگاهداشت زبان‌های در خطر و زنده کردن زبان­های مُرده ادامه دارد، اما چنین می­‌نماید که بسیاری از این زبان‌ها تا پایان سده ۲۱ از میان خواهند رفت. نگاهداشت و پاسداشت زبان‌های بومی نه تنها به معنای برجای ماندن تنوع زبانی و فرهنگی جهان است، بلکه به معنای برجای ماندن بخشی از تاریخ و هویت بشری نیز به شمار می­‌آید.

0
درباره

درگاهی برای آشنا شدن با زبان‌های ایرانی و هر آنچه که با زبان و فرهنگ در پیوند است.
 

آمار بازدید
  • بازدیدکنندگان آنلاین 2
  • بازدید امروز 7
  • بازدید گوگل امروز 0
  • بازدیدکنندگان امروز 6
  • بازدیدکنندگان دیروز 3
  • بازدیدکنندگان هفتگی 24
  • بازدیدکنندگان ماهانه 65
قدرت گرفته از بلاگیکس ©