"نابودی زبانهای بومی، نابودی میراث جهانی"
زبانها بخش مهمی از میراث فرهنگی و هویتی بشریت هستند. هر زبان نه تنها یک ابزار برای برقراری ارتباط است، بلکه شیوهای یگانه برای درک و توصیف جهان به دست میدهد. با این همه، بسیاری از زبانهای جهان با خطر نابودی روبهرو هستند و احتمال از میان رفتن زبانهای امروزی، بهویژه آن دسته از زبانهایی که گویشوران کمی دارند، بسیار زیاد است. بر اساس گزارشها، نزدیک به ۴۰ درصد از حدود ۷۰۰۰ زبان زنده جهان، کمتر از ۱۰۰۰ گویشور دارند؛ به بیان دیگر با گذشت زمان و عدم انتقال این زبانها به نسلهای پسین، خطر ناپدید شدن آنها افزایش مییابد.
یکی از عواملی که به نابودی زبانها منجر میشود، کاهش تعداد گویشوران و پیر شدن جمعیت برجایمانده است. گویشوران بسیاری از زبانهای بومی سالمند هستند و نسلهای جوانتر به دلایل گوناگون، گرایش اندکی به یادگیری و کاربرد این زبانها دارند. انتقال نیافتن زبانها به نسلهای پسین به این معناست که با درگذشت گویشوران سالمند، زبان نیز کمکم از میان میرود. این روند در بسیاری از جامعههای بومی و روستایی که در آنها زبان بومی، با گذر زمان، جای خود را به زبانهای برتر مانند انگلیسی، اسپانیایی یا ماندارین و ... داده است، دیده میشود. در برخی کشورهای آمریکای مرکزی و جنوبی، آفریقا و استرالیا، این پدیده که زبانهای بومی در خطر نابودی هستند زیرا نسلهای جدید تمایلی به کاربرد آنها ندارند، آشکارا دیده میشود.
یکی دیگر از عاملهای کلیدی نابودی زبانها، جهانیسازی است. فرایند جهانیسازی به گسترش ارتباطهای جهانی، یکپارچه شدن اقتصادها و دادوستدهای فرهنگی میان کشورها منجر شده است. اگر چه این روند از بسیاری سویهها سودمند است، اما به شدت برای زبانهای کمگویشور و بومی آسیبزننده است. زبانی مانند انگلیسی به دلیل اهمیتی که در عرصههای بازرگانی، دانش و ارتباطات میانکشوری دارند، به زبان برتر جهانی تبدیل شدهاند. این امر باعث شده بسیاری از افراد، به شوندهای کاربردی و اقتصادی، یادگیری زبانهای برتر را بر زبانهای بومی خود ترجیح دهند. با گسترش نفوذ این زبانها، زبانهای کوچک و بومی به حاشیه رانده میشوند و جایگاهشان در آموزش، رسانهها و ارتباطهای روزانه را از دست میدهند. در نتیجه، زبانهای بومی تنها به عنوان بخشی از تاریخ فرهنگی منطقه بر جای میمانند.
شهرنشینی و کوچیدن به شهرها نیز از دیگر عاملهایی هستند که فشار فراوان بر زبانهای بومی و کمگویشور وارد میکنند. در بسیاری از مناطق روستایی و بومی، زبانهای محلی هنوز هم کاربرد دارند، اما با کوچیدن افراد به شهرها و درآمدن آنها به محیطهای چندفرهنگی، این زبانها جای خود را به زبانهای برتر شهری میدهند. در شهرها، افراد برای برقراری ارتباط با دیگران ناچار به بهکارگیری زبانهای برتر میشوند و با گذر زمان، زبان بومی خود را به کناری مینهند. این پدیده بهویژه در میان جوانترها دیده میشود که به دلیل نیازهای آموزشی، پیشهای (شغلی) و اجتماعی، بهکارگیری زبانهای برتر را به زبانهای بومی ترجیح میدهند. با گذشت زمان، کودکان، دیگر زبانهای بومی را فرا نمیگیرند و در نتیجه، نسلهای پسین توانایی سخن گفتن به این زبانها را از دست میدهند.
سیاستهای دولتی نیز نقش مهمی در به حاشیه راندن زبانهای بومی دارند. در بسیاری از کشورها، زبانهای رسمی و برتر پشتیبانی میشوند و زبانهای بومی و محلی نادیده گرفته میشوند. برخی دولتها حتی به گونهای هدفمند سیاستهایی را در پی میگیرند که به نابودی زبانهای بومی میانجامد؛ این سیاستها میتواند دربرگیرنده تحمیل زبان رسمی در دبستانها و دبیرستانها، ادارات و رسانهها باشد که با گذر زمان، زبانهای محلی را از عرصههای رسمی جامعه بیرون میراند. برای نمونه، در برخی کشورهای آمریکای جنوبی، زبان اسپانیایی به عنوان زبان رسمی در همه لایههای جامعه به کار گرفته میشود و زبانهای بومی با فشار زیادی دست و پنجه نرم میکنند و حتی در برخی موارد، کاربرد زبانهای بومی در دبستانها، دبیرستانها و ادارات ممنوع شده است. این سیاستها سبب میشوند زبانهای بومی کمکم از میان بروند و جای خود را به زبانهای رسمی کشور بدهند.
یکی از چالشهای بزرگ در حوزهٔ پاسداشت زبانهای در خطر نابودی، زنده کردن زبانهایی است که به طور کامل از میان رفتهاند. در بسیاری از موارد، زنده کردن زبانهایی که مستند نشده و دادههای زبانی آنها گردآوری نشده است، بسیار دشوار یا حتی نشدنی است و هیچ راهی برای بازگرداندن آنها نیست. حتی در مواردی که تلاشهایی برای زنده کردن این زبانها انجام میگیرد، این فرآیند به شدت دشوار است. زنده کردن زبان مُرده نیازمند منابع مالی، آموزشی و فرهنگی فراوانی است. افزون بر آن، جامعه نیز باید به زنده شدن زبان علاقهمند باشد و در این راستا همکاری کند. در بسیاری از موارد، تلاشها برای زنده کردن زبانهای بومی به دلیل کمبود منابع و نبود پشتیبانی اجتماعی و دولتی ناکام میماند.
با همهٔ این چالشها، تلاشهای بسیاری در سطح جهانی برای نگاهداشت زبانهای در خطر انجام شده و این تلاشها همچنان ادامه دارند. سازمانهای میانکشوری مانند یونسکو نقش مهمی در مستندسازی و پاسداشت زبانهای بومی و کمگویشور ایفا میکنند؛ یونسکو برنامههای گوناگونی برای مستندسازی زبانهای در خطر و ترویج آموزش آنها به کودکان و نوجوانان اجرا کرده است. برخی کشورها و جامعههای محلی نیز تلاشهای گستردهای برای زنده نگاهداشتن زبانهای بومی خود انجام دادهاند؛ این تلاشها شامل آموزش زبانهای بومی در دبستانها و دبیرستانها، ترویج به کارگیری زبانهای بومی در رسانهها و ایجاد منابع آموزشی و فرهنگی برای گویشوران تازه است.
با همه این تلاشهای جهانی، زبانشناسان با در نِگَر داشتن کاهش هماره شمار گویشوران زبانهای بومی، جهانیسازی و گسترش زبانهای برتر، شهرنشینی و کوچیدن به شهرها و نیز آن دسته از سیاستهای دولتی که به نابودی زبانهای کمگویشور دامن میزنند، پیشبینی میکنند که تقریباً نیمی از زبانهای جهان تا پایان سده ۲۱ میلادی ناپدید خواهند شد.
کوتاه سخن، زبانها بخش کانونی هویت فرهنگی و انسانی هستند و نابودی آنها به معنای از دست دادن بخشی از میراث بشری است. جهانیسازی، گسترش زبانهای برتر، شهرنشینی و سیاستهای دولتی عواملی هستند که روند نابودی زبانهای بومی را شتابانتر کردهاند. هرچند تلاشهای میانکشوری برای نگاهداشت زبانهای در خطر و زنده کردن زبانهای مُرده ادامه دارد، اما چنین مینماید که بسیاری از این زبانها تا پایان سده ۲۱ از میان خواهند رفت. نگاهداشت و پاسداشت زبانهای بومی نه تنها به معنای برجای ماندن تنوع زبانی و فرهنگی جهان است، بلکه به معنای برجای ماندن بخشی از تاریخ و هویت بشری نیز به شمار میآید.